شهدا....
سلام بر شهیدانی که با پای خود رفتن بر دوش مردم امدند
تبسم زیبایی تان دنیایی حرف دارد
برای انان که شهادت را رفتن پنداشتند
به قول سید شهیدان اهل قلم حقیقت آنست
که شهدا مانده اند
وزمان ، مارا با خود برده است.
شهید روح الله مهرابی
سلام بر شهیدانی که با پای خود رفتن بر دوش مردم امدند
تبسم زیبایی تان دنیایی حرف دارد
برای انان که شهادت را رفتن پنداشتند
به قول سید شهیدان اهل قلم حقیقت آنست
که شهدا مانده اند
وزمان ، مارا با خود برده است.
شهید روح الله مهرابی
یک نخ از چفیه ی بر گردنتان
کار صد پیراهن یوسف مصری کرده
این روز ها فتنه بی داد می کند
دل از فراق روی تو فریاد می کند
برگرد ای مسافر تنهای فاطمه
بانگ تو قلب رهبر ما شاد می کند
الهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای
تو چه کردی شهید
که بعد سال ها
من در گوشه ی دنج اتاقم به تو فکر می کنم
به ایمان تو
به اخلاص تو
به عشق تو به خدا
بسم رب الشهداء وصدقیین
چشماش مجروح شد و منتقلش کردند تهران. محسن بعد از معاینه از
دکتر پرسید : اقای دکتر مجراح اشک چشمم سالمه؟
دکتر گفت: برای چی این سوال رو پرسیدی پسر جون؟
محسن گفت چشمی که برای امام حسین گریه نکند به درد من نمی خورد…
شهید بزگوار محسن درودی
حضرت زینب در کاخ پسر زیاد
زینب کبری که به خوبی می دانست پسر زیاد از چه دید گاهی سخن می گوید،
پایگاه فکری او را درهم کو بید، وبا این سخنانش اعلام کرد که معیار
«شرف وفضیلت» حقیقت طلبی است ، نه قدرت ظاهری ،
حضرت زینب اعلام کرد کسی که در راه خدا شهید شده رسوا نمی شود ،
رسوا کسی است که ظلم وستم کند و از حق منحرف شود.
از کتاب سیره ی پیشوایان نوشته ی «مهدی پیشوایی» ص212